سیک ها در ا یران
حدود هشتاد خانواده از سیکهای هندی الاصل طی صد سال اخیر در ایران ساکن بودهاند و به مرور از زاهدان به اصفهان و از اصفهان به تهران کوچ کردهاند و اکنون اغلبشان ساکن تهران هستند. در این مقاله بیشتر با آنها آشنا می شویم.
حدود هشتاد خانواده از سیکهای هندی الاصل طی صد سال اخیر در ایران ساکن بودهاند و به مرور از زاهدان به اصفهان و از اصفهان به تهران کوچ کردهاند و اکنون اغلبشان ساکن تهران هستند و در تهران نیایشگاه نیز دارند که با عنوان «گردواره / گرودر / ਗੁਰਦੁਆਰਾ / Gurdwara» (به معنای درگاه گورو) شناخته میشود.
بیشترین جمعیت سیکهای ایران در تهران ساکن هستند. در تهران، سیکها موفق شدهاند که معبد و مدرسه بسازند و کار و کاسبی خودشان را رونق بدهند. اسم گورودواره تهران به نام بنیانگذار آن «باییگنگا سینگ سینگ سبا» است. این معبد در سال ۱۹۴۱ در تهران تأسیس شده است. محل معبد در بهارستان، خیابان ظهیرالاسلام، کوچه مشیرالمعظم قراردارد. در ورودی دیگر آن در خیابان نورمحمدی، بنبست عربنیاست و پشت این ساختمان در کوچه درویش، مدرسه هندیها به نام «کندریا ویدیالایا» قرار دارد. مدرسه هندیها نیز به همت سیکهای ایران در سال ۱۹۶۳ بنا شده که امسال پنجاه و یک سالگی آن را جشن گرفتند.
(معبد سیک ها در زاهدان)
سیکها برای رسیدن به رستگاری به ۳ تکلیف توصیه میکنند. ۱ـ Nam japna
(یاد خدا در هر زمان) ۲ـ Kirt Karna
(کسب روزی حلال و زندگی صادقانه)
۳ـ Vand Chhakna (تقسیم دارایی خود با فقرا).
حدود یک قرن پیش گروهی از مردم هند موسوم به «سیک» در پی کسب و تجارت وارد مرزهای شرقی ایران شدند. سیکها در سال های اولیه در زاهدان ساکن شدند و با اتحاد همدیگر، به دلیل داشتن تعلق به دین و ملیتی متفاوت، جامعه ای کوچک و خاصی را در شهر زاهدان و سپس شهرهای دیگر ایران تشکیل دادند. امروزه آنها علیرغم اینکه جمعیت شان نسبت به گذشته کمتر شده است، هویت جمعی خودشان را حفظ کرده و در شهرهای زاهدان و تهران دارای انجمن و معبد و مدرسه هستند. آنها وضعیت تابعیتی واحدی ندارند؛ اکثرشان دارای تابعیت هندی و بعضی از آنها تابعیت ایران را به واسطه ی تولدشان در خاک ایران کسب کرده اند اما همه خودشان را متعلق به جامعه ی واحد سیک می دانند. با وجود آنکه آنها سکونت تاریخی در ایران دارند، به دلیل عدم شناخت از نزدیک و اطلاع کافی از هویت درست آنها، مهجور مانده اند. شناخت وضعیت حقوقی به لحاظ حقوق بیگانگان، حقوق اقلیت ها و حقوق بنیادین بشری در مورد آنها نیز حائز اهمیت است.
تاریخ حضور سیکها در ایران
شروع جنگ جهانی اول و تهدید هند از جانب شرق ایران و ضرورت ارسال نیروی کمکی از هند، تسهیل راه ارتباطی از هند به شرق و جنوب ایران را الزامی کرد. تا آن زمان، خط آهن هند تا نزدیکی میرجاوه در مرز ایران امتداد یافته بود، ولی در آوریل 1918 م./1337 ق. حکومت هند به وزارت انگلیس در امور هندوستان پیشنهاد کرد تا برای امتداد خط آهن از طریق دزدآب (اسم قدیم زاهدان) و میرجاوه در خاک ایران صورت گیرد.
این اجازه صادر شد و قرار شد ششصد نفر نیروی کار از هند به آنجا اعزام گردد. سرانجام خط راه آهن در 2 فوریه 1919 به دزدآب متصل شد. خط مزبور به عنوان هفتمین راه آهن ساخته شده در ایران، تقریباً 15 فرسخ در خاک ایران امتداد داشت. احداث خط آهن، پس از جنگ جهانی اول، راه ارتباطی ایران با هند را تسهیل کرد که مهمترین نتیجه ی آن رونق تجاری دزدآب و استقرار تجار کشورهای اطراف از جمله هندی ها در این منطقه بود.
لازم به یادآوری است که در این تاریخ تا هنوز کشور پاکستان وجود نداشته و هند با ایران از طریق بلوچستان هم مرز بوده است. در اوایل سلطنت رضاشاه، دزدآب از مهمترین شهرهای مرزی بلوچستان بوده و جمعیت آن را در آن زمان حدود 5000 نفر برآورد شده است که حدود 3000 نفر از این جمعیت از اتباع خارجی بودهاند. با ورود نیروی مذکور، دزدآب وارد مرحلهی جدیدی از حیات اقتصادی و سیاسی شد. استقرار بخشی از سپاه اعزامی در دزدآب، سبب شد دولت توجه بیشتری به این بخش نماید.
در سال 1314 شمسی، رضاشاه طی بازدیدی که از دزدآب می نماید، نام آن را به زاهدان تغییر می دهد. به نقل از سیکهای زاهدان، به خاطر پوشش ظاهری آنها که همه دارای ریش و عمامه هستند و رضاخان به گمان اینکه آنها مسلمان هستند، این شهر را «زاهدان» به معنی «محل زاهدها» نامگذاری کرده است. تاریخ دقیق سکونت سیکها در زاهدان چندان روشن نیست. اسنادی که طی آنها دولت هند از ایران درخواست اموال بعضی از سیکها را کرده که وارثانشان در هند به سر برده، مال و مسکن پدریشان در چابهار بوده، مربوط به سالهای 1289 و بعد از آن بوده است. از این رو حدس زده میشود که سیکها در سالهای قبل از 1289 در چابهار زندگی می کردهاند و شغل آنها کارهای تجاری و معاملاتی بوده است و حتی یک نفر از آنان دارای زمین زراعی نیز بوده است. اما نظر اکثر مردم بر این است که سیکها در سال 1914 وارد زاهدان شدند. با این توصیف به نظر می رسد توسعهی فرقه گرایی، که از سده ی هفدهم قدرت سیاسی را در راستای دفاع از منافع پیروان این مذهب بشدت تحت تأثیر خود قرار داده بود، نقشی اساسی در بحران های وخامت بار دههی 1970 در ایالت پنجاب ایفاء کرده و نیز مسایل و مشکلات مذهبی، عامل اولیه ی مهاجرت سیک ها به زاهدان بوده است و در همین ارتباط برخی از صاحب نظران گفته اند که سیکها، خسته از درگیری های مذهبی و قومی در هند، به ایران پناه آورده اند.
سیکها در همان سال های اولیه ی سکونت خودشان در زاهدان اقدام به ساخت معبد کرده اند. ساختمان معبد که «گورودواره» نامیده می شود ابتدا متعلق به یک مقاطعه کار راه آهن (خط راه آهن کویته - زاهدان) بوده و بعدها با اضافه کردن تغییراتی تبدیل به معبد می شود. معبد، کانون و مرکز اصلی تجمع مردم سیک بوده و باعث شده که آنها بین یکدیگر پیوند محکمی برقرار کنند.
این معبد با یک قرن قدمت هنوز هم پابرجاست و مردم با وجود جمعیت کم در آنجا به اجرای مناسک مذهبی میپردازند. سیکها در یک منطقه ی متمرکز سکونت داشته اند و هنوز هم به همان شکل، معبد، مدرسه ی هندیها، کنسولگری هند، محل کسب و کارشان و محل سکونتشان در محلهی سیکها در محدوده ی تقاطع خیابان امام خمینی و خیابان آیت اله کفعمی امروزی قرار دارد.
هیچ سند و قرائن تاریخی مبنی بر حساسیت و واکنش منفی مردمان بومی در رابطه با سکونت مهاجران غیرمسلمان سیک و ساخت معبد گوردواره وجود ندارد؛ این می تواند از زمینه ی فکری موجود در منطقه متأثر باشد، زیرا از دیرباز، پیوستگی های فرهنگی و مذهبی ایران و هند و ارتباط نزدیک مردمان آنها، موجب شکل گیری پیش زمینه ای ذهنی از فرهنگ و سنن مذهبی یکدیگر شده است.
بر این اساس، مهاجرت گروهی از سیکها به منطقه ای که در اساس مهاجر پذیر بوده و گروه های قومی و مذهبی دیگری را نیز در خود جای داده بود، در ابتدای امر نمیتوانست مناقشه انگیز باشد. با وجود آنکه اسکان اولیه ی سیکها صلح آمیز بود، افزایش تدریجی تعداد سیکها مناقشات نادری را هم در پی داشت.
یکی از آنها مربوط می شود به سواد گزارش نظمیه بیرجند به اداره کل تشکیلات نظمیهی وزارت داخله به تاریخ نهم آبان ماه 1304، که از تعطیلی سه روزهی دکان ها و تجارت خانه های سیکها خبر می دهد. در ادامه ی گزارش، علت تعطیلی، سوزاندن قرآن منسوب به سیکها توسط کارگران راه آهن دزدآب ذکر شده است. این اختلاف به وساطت کنسول انگلیس حل و فصل می شود. موارد دیگری از این نوع اختلافات در تاریخ پس از آن ثبت نشده است. زندگی صلح آمیز مردم ایران با این مهاجران هندی موضوعی است که حتی نسل چهارم سیکها در ایران به آن اذعان دارند و از زندگی در میان مردم ایران در طول تاریخ صد ساله به نیکی یاد میکنند.
در سال 1302 شمسی، آیین نامه ای به شماره ی 14163 به تصویب رسید که مطابق آن، هر کسی که وارد دزدآب می شد، اعم از ایرانی و هندی، کارگر یا صنعت گر به هر مقداری که می خواست، می توانست زمین به مالکیت خویش در آورد. این امر در ماندگاری اولیهی سیک ها در زاهدان، تأثیر داشته است. گرچه فرمان رضاشاه در سال 1936 مبنی بر این که هیچ تبعه ی خارجی، حق تجارت خارجی در امر صادرات و واردات را ندارد و تنها می تواند به شغل مغازه داری و کاسبی بپردازد؛ تجارت سیک ها در زاهدان را از رونق انداخت اما آزاد شدن مجدد تجارت خارجی در سال 1945 و در زمان محمدرضا شاه، روند ورود و رشد جمعیتی سیک ها به زاهدان به اوج خود رساند یعنی بیش از 10 هزار نفر رسید؛ البته برخی از افراد مسن سیک که با نگارنده مصاحبت داشتهاند، اوج جمعیت خودشان را حدود 15 هزار نفر در ایران می دانند. در سال 1947، زمانی که هندوستان تقسیم شد و رفت و آمد سیک ها از هند به ایران مستلزم دریافت ویزا از پاکستان گردید، بر مشکلات مسافرتی افزوده شد و تعداد آنان در زاهدان کاهش پیدا کرد.
سیکها، علاوه بر کار راه آهن و تجارت، در شرکت نفت ایران و انگلیس در آبادان نیز مشغول به کار بودهاند و خیابانی که امروز در آبادان سیکلین(sick line) نامیده میشود محل زندگی سیک ها در آبادان بودهاست.
با کاهش رونق اقتصادی در زاهدان بسیاری از آنها به تهران مهاجرت کردند. در حال حاضر بیشترین جمعیت سیکهای ایران در تهران ساکن هستند. در تهران، سیکها موفق شده اند که معبد و مدرسه بسازند و کار و کاسبی خودشان را رونق بدهند.
اسم گورودواره تهران به نام بنیان گذار آن "بایی گنگا سینگ سینگ سبا" (Bhai Ganga Singh Singh Sabha) است. این معبد در سال 1941 در تهران تأسیس شده است. محل معبد در بهارستان، خیابان ظهیرالاسلام، کوچه ی مشیرالمعظم قرار دارد. درب ورودی دیگر آن در خیابان نورمحمدی، بن بست عرب نیا می باشد و پشت این ساختمان در کوچهی درویش، مدرسهی هندی ها به نام "کندریا ویدیالایا" (Kendriya Vidyalaya) قرار دارد. مدرسه هندیها نیز به همت سیکهای ایران در سال 1963 بنا شده است که امسال پنجاه سالگی این مدرسه را جشن گرفته اند.
(معبد سیک ها در زاهدان)
مذهب سیک ها
سیک یا سیک گرایی (Sikhism) یک آیین پیشرو یکتا پرستی است که در قرن 15 میلادی به وجود آمد. سیک یکی از دین های سازمان یافته ی بزرگ دنیا است که بیش از 20 میلیون پیرو دارد. بنیانگذار آن بابا ناناک یا گورو نانک (Guru Nanak) است. در واقع گورو یعنی معلم یا مرشد و لقبی است که به راهنمایان مذهبی ادیان هندو و سیک داده می شود و سیک که ریشه ی سانسکریت دارد به زبان پنجابی به معنی مرید یا شاگرد و پیرو گورو های دهگانه است. ده نفر از گوروها که به ترتیب جانشینان بابا نانک بودند ساختار مذهب سیک را تشکیل دادند.
بزرگان سیک
اولین گورو که گورو نانک بود متولد 1469 میلادی است و در سال 1539 درگذشت. سیکها، تولد گورونانک را مبنای تاریخ خود قرار می دهند و بر اساس آن، اکنون روز تولد نانک در هند تعطیل رسمی است و عید بزرگ، روز تولد نانک است. سیکها او را پیامبر خودشان می دانند. نانک در یک خانوادهی هندو متولد شد و از همان کودکی مسحور خدایان و مذاهب بود. به تنهایی سلوک عرفانی را پیمود. در جستجوی حقیقت به سفر پرداخت. از بنگال و کشمیر و تبت گرفته تا به بغداد و مکه رسید و آخر سر به موطن خودش بازگشت و اعلام دینی جدید کرد.
دینی که مخالف تشریفات و مناسک مذهبی است. چند خدایی، مناسک مذهبی، قربانی، روزه، زیارت، شراب خواری، چند همسری و بی همسری را ممنوع کرد. او یک مصلح و فرزانهای بود که ایمان به خدای واحد را تبلیغ می کرد و از اختلافات هندو و مسلمان که در آن زمان اصل خدا را فراموش کرده و کورکورانه به خرافات مذهبی و دشمنی یکدیگر میپراختند به ستوه آمده و از هر دو اعلام بیزاری کرد.
در عین حال که نه پیروی هندو بود و نه مسلمان اما اعتقادات پسندیده ی هر دو دین را گلچین کرد و شاکله ی دین جدیدی ریخت به این امید که به صلحی ماندگار دست یازد. نقل است روزی گورو نانک رفت و در نزدیک درخت اقاقیای خشک شده ای نشست. در این حال بر سر چگونگی تدفین گورو نانک (تدفین و یا سوزاندن) بین مسلمانان و هندوها جدال رخ می دهد که در نهایت از خود وی مسأله را می پرسند و او در پاسخ چنین می گوید: هندوها در طرف راست من و مسلمان ها در طرف چپ من گل قرار دهند؛ هر کدام از دو دسته که صبح فردا هنوز گل های خود را تازه یافتند، بدن من را در اختیار گیرند. فردا صبح وقتی ملافه را از روی او برداشتند چیزی در زیر آن نیافتند و گل های هر دو طرف، تازه و شاداب بودند.
در «کارته پور» در ایالت پنجاب در کنار رودخانه راوی، مسلمانان یک مقبره و هندوها یک معبد به افتخار او بنا نمودند که هر دوی آنها تا به امروز توسط آب رودخانه مزبور شسته شده و از بین رفته است.
تعالیم او توسط جانشینانش پیگیری و تکمیل شد تا رسید به نهمین جانشین که آخرین آن بود. آخرین گورو، گورو گوبیند سینگ (1666-1708) نام دارد. گورو گوبیند سینگ اعلام کرد که او آخرین گورو است و پس از او دیگر گوروی زنده ای نخواهد آمد اما یک گوروی جاودان در میان شما خواهد ماند و آن گورو گرنت صاحب (Guru Granth Sahib) است؛ کتاب مقدسی که حاصل تعالیم و نوشته های شعرگونه ی ده گورو است و خواندن و عمل کردن به آن برای پیروانش واجب است. هسته ی اصلی اعتقاد سیکها ایمان به خدای واحد و برابری انسانهاست. عبارت «واهه گورو» (Waheguru) به معنی «آموزگار باشکوه» اشاره به خدای واحد دارد که در عبادات و دعا همیشه تکرار می شود. برابری انسانها از اعتقادات بنیادین سیک ها می باشد که در تقابل با نظام کاستی یا طبقاتی فرهنگ هندو قرار دارد و در آن همه ی انسانها از هر رنگ و نژاد و مذهب و ملت اعم از زن و مرد با هم برابرند. درهای پذیرش به آیین سیک، برای همه ی انسانها گشوده است.
(معبد سیک ها در زاهدان)
عقاید سیک ها
سیک ها برای رسیدن به رستگاری به سه تکلیف توصیه می کنند. ا- Nam japna (یاد خدا در هر زمان) 2- Kirt Karna (کسب روزی حلال و زندگی صادقانه) 3- Vand Chhakna (تقسیم دارایی خود با فقرا).
هر فرد سیک پس از رسیدن به سن تکلیف، با انجام مراسم امریت (Amrit) پایندی کامل خودش را به دین اعلام می کند و زین سپس لازم است همیشه کاکار (kakar) یا 5 ک (5 K's) به همراه داشته باشد. 5 ک به خاطر وجود حرف ک در اول کلمات است، آنها عبارتند از: 1- کس (Kes): نگه داشتن مو 2- کچرا (Kacchera): زیر شلوارى کوتاه 3- کنگا (Kanga): شانه چوبی 4- کرپن (Kirpan): خنجر استیل 5- کارا (Kara): دستبند آهنین.
سیکها در معبد خودشان که گورودوارا (Gurudwara) نامیده می شود به دعا و نیایش می پردازند و در آنجا مراسم دینی برگزار می کنند. در گورودواره اعتقاد به خدای واحد و برابری انسانها در سراسر مراسم دینی نمود پیدا می کند؛ در آن هیچ نشانی از نقش و صنم از خدا دیده نمی شود، هیچ کس بر کسی دیگر برتر نیست، همه ی افراد اعم زن و مرد، بزرگ و کوچک بدون هیچگونه تمیزی در برابر خدا به اجرای مراسم می پردازند. جالب است حتی روحانی و یا قشری به عنوان روحانیون در این دین وجود ندارد زیرا اعتقاد دارند که تنها روحانی شان کتاب مقدس گرانت صاحب است. آنها به این کتاب شخصیتی انسانی قائلند که همیشه زنده است و آنها را راهنمایی می کند به همین دلیل به آن «گورو گرنت صاحب» می گویند. بزرگترین معبد سیکها، «دربار صاحب» نام دارد که به معبد طلایی « Golden Temple» مشهور است. معبد طلایی در شهر آمریتسار در ایالت پنجاب هند قرار دارد و نسخه ی اصلی «گورو گرنت صاحب» در آن نگهداری می شود.
زبان سیک ها پنجابی است و به همین دلیل کتاب مقدس آنها نیز به زبان پنجابی است. مذهب سیک در اصل در منطقه ی پنجاب که پس از جدایی هند و پاکستان به دو بخش تقسیم شد، رشد کرد. مرکز اولیه ی آنها که زادگاه بابا نانک نیز بود، شهر لاهور، مرکز امروزی ایالت پنجاب پاکستان بود ولی بعد از استقلال پاکستان بیشتر جمعیت سیکها در پنجاب هند متمرکز شد.
جمعیت سیک ها
در حال حاضر 75 درصد جامعه ی سیک در ایالت پنجاب هند زندگی می کنند و تنها ایالتی است که جامعهی اکثریت را تشکیل میدهند. سیکها خارج از ایالت هند در سراسر هند پراکنده هستند و جمعاً حدود 2 درصد جمعیت هند را تشکیل می دهند. 80 درصد جمعیت هند را هندوها و 13 درصد آن را مسلمانان و 2 درصد آن را مسیحیان و بقیه را ادیان کوچک دیگر تشکیل می دهند.
جمعیت مهاجر سیک نیز در سراسر دنیا پراکنده هستند و در بعضی کشورها متحد شده و تشکیل جامعه ی اقلیت دادهاند، مانند بریتانیا (حدود336 هزار نفر) و آمریکا (حدود نیم میلیون). در سال های اخیر تحت تأثیر جنبش های جدید عرفان شرقی، بسیاری از مردم غرب به آیین سیک پیوستهاند که به اصطلاح به آنها سیکهای سفید (white Sikhs) می گویند. به همین دلیل گفته می شود که دین پیشرویی است.
وضعیت زندگی اجتماعی سیکها در ایران
از زمان ورود سیکها به ایران در اوایل قرن 20 تا زمان حاضر که در دههی دوم قرن 21 قرار داریم زندگی اجتماعی سیکها، جز در کمیت جمعیتی آنها، تغییر مهمی رخ نداده است. سیکها هیچگاه در فرهنگ، دین، سیاست و زندگی اجتماعی ایرانیان چه له و چه علیه آن شرکت نکردهاند. نه تأثیری گذاشته و نه تأثیری پذیرفتهاند. انگار در تمام قرن در حیاط خلوت خویش زندگی کرده و امورات خارج از آن را به صاحبانش واگذارده است. اساساً آنها آمده بودند که بروند ولی زمان بازگشت شان بنا به دلایلی به درازا کشید و به ناچار رحل اقامت گزیدند. زندگی جدیدی در ایران شروع کرده، هویت گروهی و اتحاد خودشان را حفظ کرده و تشکیل جامعه ای کوچک با فرهنگ ویژه در دل یک جامعهی بزرگتر دادند. سیکها آدمهایی معتقد، دیندار و به شدت پایبند به اصول و اجرای مناسک دینی خودشان هستند. آنها از نظر دین، فرهنگ و سبک زندگی کمتر شباهتی با جامعه ی میزبان دارا بوده و به همین دلیل تعلق و توجه او بیشتر به جامعهی مبدأ یعنی کشور هند و قوم پنجابی بوده تا ایران. آنها هیچگاه نتوانسته در جامعه و فرهنگ ایران ادغام شوند مگر تعداد معدودی که تغییر مذهب داده و با ایرانیان ازدواج کرده و با این عمل از اجتماع سیکها ترد شدهاند؛ خانواده های جدیدالاسلام در زاهدان از این دست هستند. سیکها به تربیت فرزندان توجه ویژه دارند. دو مدرسهی هندی در ایران وجود دارد که سیکها فرزندان شان را برای تحصیل به آنجا می فرستند؛ یکی در تهران و دیگری در زاهدان. آنها تا مقطع دیپلم را در اینجا می گذرانند. در مدارس زبان انگلیسی و پنجابی تدریس می شود. آموزش زبان فارسی نیز در مدارس اجباری است. آنها پس از گرفتن دیپلم برای ادامه ی تحصیل به هند می روند و تحصیل آکادمیک ایران را نمیپسندند. سیک ها به واسطهی ضرورت زندگی و کار در ایران زبان فارسی را یاد گرفتهاند ولی بین خودشان به زبان پنجابی صحبت می کنند. اکثریت سیکها کسبه و تاجر هستند و بنا به دلایل محدودیت های قانونی برای بیگانگان، کار دولتی برای آنان مقدور نیست. در نتیجه تنها عرصهای که تأثیر و تأثر داشتهاند، بخش اقتصادی بوده است. در اوایل تشکیل شهر زاهدان، رونق کسب و کار و توسعه ی اقتصادی شهر مدیون تجار هندی و سیک بوده است، حتی اولین وسیله نقلیه سواری را آنها در زاهدان وارد کردند. اما امروز قدرت اقتصادی آنها به مثابه گذشته نیست و مهمترین دلیل آن کاهش جمعیت آنهاست. بنا به گفتهی خود مردم سیک در ایران، جمعیت آنها از 15 هزار نفر در دهه های گذشته به چیزی حدود 300 نفر رسیده است. بدون اینکه از جمعیت سیکها در ایران آمار دقیق یا رسمی وجود داشته باشد، طبق تحقیقات محلی در حال حاضر 10 خانوار در زاهدان، 100 خانوار در تهران و 2 خانوار در اصفهان وجود دارد. حدود 90 نفر از سیک های مقیم ایران تابعیت ایرانی و مابقی تابعیت هندی دارند و بیشتر آنها متولد ایران هستند. طبق ماده ی 976 قانون مدنی ایران، کسانی که در ایران از پدر و مادر خارجی به دنیا بیاید و بلافاصله پس از رسیدن به سن هجده سال تمام لااقل یک سال دیگر در ایران اقامت کرده باشند، تبعهی ایران محسوب می شوند.
همانطور که پیش از این اشاره شد، جمعیت سیکهای ایران در سال های اخیر رو به کاهش بوده است. دلایل کاهش جمعیت عوامل مختلفی است از جمله:
•محدودیت ازدواج؛ سیکها به ازدواج خویشاندی معتقد نیستند و در عین حال با غیر سیک هم ازدواج نمیکنند و به ناچار برای ازدواج راهی هند می شوند.
•تحصیل در خارج؛ سیک ها به تحصیل فرزندانشان بسیار اهمیت می دهند و پس از اتمام تحصیلات ابتدایی و دبیرستان، برای ادامه ی تحصیل معمولاً به هند می روند. تا هنوز کسی از آنها وارد دانشگاههای ایران نشده است.
•مشکلات و محدودیت های شغلی؛ برای بیگانگان و اقلیت های دینی رسمی و غیر رسمی محدودیت های شغلی زیادی در کشور وجود دارد.
•و دلیل آخر اینکه در سال های اخیر، اقتصاد ایران به خاطر تحریم های بین المللی و تورم داخلی دچار بحران شده است در نتیجه سیکها که تنها فعالیتشان در کشور اقتصادی و بازرگانی است، رغبت کمتری برای ماندن در ایران نشان می دهند.
1.وضعیت حقوقی سیکها در ایران (به لحاظ حقوق بیگانگان، حقوق اقلیت ها و حقوق بنیادین بشری)
وضعیت حقوقی سیکهای ایران را می توان از چند جهت بررسی کرد؛ اول به دلیل اینکه گروهی از آنها تابعیت کشور خارجی دارند و بیگانه محسوب می شوند در نتیجه حقوق بیگانگان بر آنها حاکم است، دوم به دلیل اینکه آنها اعم از تبعه ایرانی و خارجی در ایران، اجتماعی را تشکیل دادهاند که از نظر قومی، زبانی و مذهبی متفاوت از دیگر شهروندان ایرانی هستند در نتیجه اقلیت بودن آنها و قرار گرفتن آنها تحت حمایت حقوق اقلیتها قابل بحث و بررسی است، سوم فارغ از هویت آنها و اینکه چه تابعیت یا دین و مذهبی داشته باشند، از یک سری حقوق بنیادین بشری برخوردارند که همهی انسانها به صرف انسان بودن لازم است از آن برخوردار باشند. در ادامه وضعیت حقوقی سیکهای ایران را در همین سه جنبه ی حقوقی مورد بررسی قرار می دهیم.
حقوق بیگانگان
از آنجا که بیشتر سیکهای ایران تبعهی ایران نیستند و دارای تابعیت هند هستند، از نظر حقوقی بیگانه محسوب می شوند؛ پس حقوق بیگانگان بر آنها حاکم است و شرح آن در زیر آمده است:
حقوق بیگانگان در یک تقسیم بندی به حقوق عمومی و حقوق خصوصی تقسیم می شود. حقوق عمومی هم به طور عام شامل آزادیهای عمومی که در حقوق اساسی مطرح می شود و ما در قسمت حقوق بنیادین بشری در مورد آن بحث خواهیم کرد و حقوق سیاسی است. مقصود از حقوق سیاسی، حقوقی است که شخص با اعمال آنها، در تشکیل دولت شرکت می نماید. حقوق سیاسی ویژهی اتباع کشور است و اصولاً در همهی کشورها بیگانگان از آن محروم هستند. در قوانین ایران بیگانگان از حقوق زیر محروم هستند: 1- حق انتخاب کردن و انتخاب شدن در مجالس قانونگذاری 2- حق انتخاب شدن در دیگر مجامع و هیئتهای مربوط به حقوق عمومی از قبیل انجمن های ایالتی و ولایتی و شهرداری (اصل 100 قانون اساسی) 3- حق اشتغال به مشاغل دولتی، زیرا که اشتغال به مشاغل دولتی یا عمومی از حقوق سیاسی محسوب می شود (بند ب ماده 14 قانون استخدام کشوری). طبق اصل 82 قانون اساسی استخدام کارشناسان خارجی از طرف دولت ممنوع است مگر در موارد ضرورت با تصویب مجلس شورای اسلامی.
اما در مورد حقوق خصوصی یعنی حقوقی که در رابطه ی بین افراد و اشخاص خصوصی مطرح می شود، اصل بر این است که بیگانگان از آن برخوردار گردند. به موجب ماده ی 961 قانون مدنی: «جز در موارد ذیل، اتباع خارجه نیز از حقوق مدنی متمتع خواهند بود: 1- در مورد حقوقی که قانون آن را صراحتاً منحصر به اتباع ایران نموده یا آن را صراحتاً از اتباع خارجه سلب کرده است. 2- در مورد حقوق مربوط به احوال شخصیه که قانون دولت متبوع تبعه ی خارجه آن را قبول نکرده است. 3- در مورد حقوق مخصوصه که صرفاً از نقطه نظر جامعه ی ایرانی ایجاد شده باشد.»
برای استثنای نوع اول می توان به حق تملک املاک مزروعی مثال زد که بیگانگان به موجب قوانین ایران محروم شدهاند. برای مورد دوم می توان به حق طلاق یا تعدد زوجات را در صورتیکه قانون دولت متبوع بیگانه آن را نپذیرفته باشد به عنوان مثال ذکر کرد. اما پیدا کردن مثالی برای استثنای سوم دشوار است. برخی از حقوقدانان حق شفعه و حق قیمومت بر محجور ایرانی را در زمرهی این حقوق معرفی کردهاند.
با اینکه اصل بر برابری بیگانگان با اتباع کشور در تمتع از حقوق خصوصی است، در قوانین همهی کشورها، با توجه به منافع عمومی، محدودیت هایی در این باب دیده می شود. در قوانین ایران هم محدودیت هایی برای بیگانگان در زمینه ی حقوق خصوصی پیش بینی شده است از جمله: تملک اموال غیر منقول(قانون راجع به اموال غیر منقول اتباع خارجی مصوب 1310)، اشتغال به کار (ماده 10 قانون کار)، امور پزشکی (قانون راجع به اطبای خارجی مصوب 1312)، تجارت خارجی (ماده 8 قانون تشویق صادرات و تولید اصلاحی 1358)، کارگزاری بورس (ماده 12 قانون تأسیس بورس اوراق بهادار 1345)، حق ترافع قضایی و درخواست تأمین (ماده 218 قانون آیین دادرسی مدنی)، مالکیت سهام (ماده 31 قانون پولی و بانکی کشور اصلاحی 1354). البته ذکر این استثناها به معنی این نیست که بیگانگان مطلقاً از این حقوق محروماند بلکه برخورداری از این حقوق مشروط به شرایطی است به عنوان مثال یکی از شرایط تملک مال غیر منقول برای بیگانگان این است که باید به منظور سکونت یا کسب باشد. بنابراین یک تبعه ی هندی نمیتواند به منظور دیگری مانند سرمایه گذاری در ملک به قصد فروش یا اجاره، اینگونه اموال را تملک کند. طبق ماده 153 قانون اساسی، هرگونه قرار داد که موجب سلطه ی بیگانه بر منابع طبیعی و اقتصادی، فرهنگ، ارتش و دیگر شئون کشور گردد ممنوع است. به طور کلی می توان گفت بیگانگان همانند شهروندان ایرانی تحت حاکمیت قانون ایران هستند و محرومیت از هرگونه حقی بایستی به موجب قانون باشد. بر اساس ماده ی 5 قانون مدنی ایران «کلیه سکنه ی ایران اعم از اتباع داخله و یا خارجه مطیع قوانین ایران خواهند بود مگر در موردی که قانون استثناء کرده باشد».
حقوق اقلیت ها
سؤال اساسی این است که آیا سیکهای ایران جزء اقلیت محسوب می شوند یا خیر؟ برای پاسخ به سؤال در ابتدا لازم است بدانیم تعریف اقلیت چیست و اساساً چه فاکتورهایی برای تشکیل یک گروه اقلیت لازم است و آیا سیکهای ایران عناصر لازم برای تشکیل گروه اقلیت را دارا می باشند و در نهایت موضع قوانین ایران در این باره چیست؟ در زیر به بررسی این موضوعات می پردازیم:
مشهورترین تعریف اقلیت، تعریفی است که «کاپوتورتی» در سال 1979 در طی گزارشی به کمیسیون فرعی منع تبعیض و حمایت از اقلیت وابسته به سازمان ملل متحد تقدیم کرد. کاپوتورتی، اقلیت را اینگونه تعریف می کند:
«گروهی که از نظر عددی کمتر از بقیه جمعیت کشور بوده و در موقعیت غیر حاکم قرار دارند. این اعضاء با داشتن تابعیت آن دولت خصایص قومی، مذهبی یا زبانی متفاوت از دیگر افراد کشور دارند و هر چند بصورتی ضمنی نسبت به حفظ فرهنگ، سنتها، مذهب و زبان خودشان احساس همبستگی دارند».
تردیدی نیست که تعریف کاپوتورتی از تعاریف مرجع جهت مطالعه ی نظام حقوق اقلیت ها به حساب میآید لیکن طبیعی است که با گذشت بیش سه دهه از زمان ارائهی آن تعریف، تحولات قابل توجهی در نظام حقوق اقلیت ها پدیدار شده است و نمیتوان در حال حاضر نیز به این تعریف اکتفا نمود. در این تعریف صراحتاً به عنصر تابعیت اشاره نموده و فقط شهروندان را مشمول حقوق اقلیت ها می داند اما به اعتقاد برخی نهادهای بین المللی از جمله کمیته ی حقوق بشر، بیگانه بودن دلیل و مجوزی برای خروج مهاجران از مزایای مربوط به حقوق اقلیتها نمیباشد. بدیهی است که خارجی بودن این گروهها مانع برخورداری آنان از برخی حقوق سیاسی و مشاغل دولتی است اما این گروهها نیز همانند دیگر گروههای اقلیت حق دارند هویت فرهنگی آنان حفظ شود. در همین راستا کمیته ی حقوق بشر در تفسیر عام شماره 15 خود راجع به موقعیت بیگانگان اعلام می دارد که حقوق مندرج در میثاق حقوق مدنی و سیاسی، در خصوص کلیه اشخاص صرفنظر از تابعیت آنها اعمال می گردد و اضافه می کند که اگر بیگانگان در محدوده ماده 27 میثاق، گروه اقلیتی را تشکیل دهند از مزایای مندرج در آن ماده بهرهمند خواهند شد. طبق ماده 27 میثاق حقوق مدنی و سیاسی: « در کشورهائی که اقلیتهای نژادی، مذهبی یا زبانی وجود دارند، اشخاص متعلق به اقلیتهای مزبور را نمیتوان از این حق محروم نمود که مجتمعاً با سایر افراد گروه خودشان از فرهنگ خاص خود متمتع شوند و به دین خود متدین بوده و بر طبق آن عمل کنند یا به زبان خود تکلم نمایند».
کمیتهی مشورتی کنوانسیون چهارچوب حمایت از اقلیت های ملی شورای اروپا نیز آن دسته از اقلیت های بیگانه را که در کشورهای عضو سکونت دارند از حمایت های مندرج در کنوانسیون برخوردار میداند.
با این حساب اقلیت ها از منظر تابعیت به دو گروه تقسیم می شوند: 1- اقلیت شهروند، گروهی هستند که دارای تابعیت دولت محل سکونت خود هستند. این گروه های اقلیت ممکن است سابقه ی حضور تاریخی و سنتی در آن کشور را داشته باشند و یا آنکه گروهی تازه وارد و مهاجر باشند، مانند گروهی از سیکها که تابعیت ایران را کسب کردهاند. 2- اقلیت بیگانه، به گروهی اطلاق می شود که از تابعیت محل سکونت خود برخوردار نیستند. مهاجرین، مصداق غالب اقلیت های بیگانه را تشکیل می دهند. مانند گروهی از سیکهای مقیم ایران که تبعه ی دولت هند هستند. البته رهیافت غالب دولتها این است که تنها آن دسته از گروههای اقلیتی می توانند از حمایت نظام حقوق اقلیت ها برخوردار شوند که از اتباع دولت محل سکونت خود باشند.
به طور کلی سه عنصر برای تشکیل گروه اقلیت لازم است:
1.عنصر عددی: به این معنا که میزان جمعیت گروه اقلیت می بایست نسبت به بقیه جمعیت کشور کمتر باشد. به تعبیر دیوان عالی هند، لازم است که تعداد افراد گروه اقلیت، حداقل کمتر از 50 درصد کل جمعیت کشور باشد. اما دقیقاً مشخص نیست که چه میزان حداقل جمعیت برای تشکیل یک گروه اقلیت کافی است. برخی دولت ها از جمله سوئد تعداد صد نفر را برای تشکیل گروه اقلیت لازم می دانند. اما در آراء محاکم قضایی و نهادهای شبه قضایی، آستانهای حداقلی برای حصول شرط عددی تعیین نشده است تنها میتوان با توجه به جهت گیریهای کلی که نهادهای شبه قضایی خصوصاً کمیته ی حقوق بشر دارند، به این نتیجه رسید که آستانهی حداقلی لازم جهت تشکیل گروه اقلیت بر حسب نوع و میزان حقوق، متفاوت خواهد شد به نحوی که بین حقوق و میزان جمعیت لازم جهت استفاده از آن، رابطهی مستقیم برقرار خواهد بود و به هر میزان که سطح حقوق مورد ادعای گروه اقلیت بیشتر باشد بر شرط کمیتی افزوده میشود و گروه اقلیت میبایست درصد مشخص و قابل توجهی از جمعیت کشور را نسبت به کل ساکنان آن اختصاص دهد.
1.عنصر غیر حاکم بودن: یعنی آن دسته از گروهها که ساختار قدرت را در دست دارند خارج از تعریف اقلیت جا می گیرند حتی اگر جمعیت آنها کمتر از بقیه باشد مانند گروه علوی در سوریه و سنی های بحرین علیرغم اینکه از لحاظ جمعیتی در اقلیت هستند اما به دلیل اینکه قدرت سیاسی کشور را در دست دارند تحت حمایت حقوق اقلیت ها قرار نمیگیرند.
3- عناصر عینی و ذهنی: طبیعتاً می بایست در کشور گروهی از افراد با ویژگی های عینی مانند زبان، مذهب، قومیت یا نژاد متفاوت از دیگر افراد جامعه وجود داشته باشد تا بتوان صحبت از گروه اقلیت نمود. منظور از معیار ذهنی هم یعنی تمایل گروه اقلیت به حفظ سنت ها و هویت خویش به نحوی که اقلیت عملاً احساس می کند که بخش مجزایی از جامعه است یا احساس می شود که متفاوت از دیگران است.
با توجه به تعریف اقلیت و معیارهایی که در بالا ذکر شد آیا می توان سیکهای ایران را اقلیت شناخت؟ پاسخ ساده نیست؛ نخست، به دلیل اینکه آنها از لحاظ تابعیت، وضعیت واحدی ندارند. همانطور که پیش از این اشاره شد، بیشتر سیکها تابعیت خارجی یعنی تابعیت هند را دارند و اما جمعیتی در حدود 90 نفر تابعیت ایرانی دارند. آنها طبق ماده 976 قانون مدنی تابعیت ایران را کسب کردهاند. طبق این ماده کسانی که در ایران از والدین خارجی متولد می شوند و بلافاصله پس از رسیدن به سن هجده سال تمام لااقل یک سال دیگر در ایران اقامت کرده باشند، به تابعیت ایران در می آیند مگر اینکه آنها تابعیت خارجی را ترجیح بدهند. دوم، جمعیت آنها بسیار پایین است. آنطور که خودشان اظهار می کنند جمعیت کل شان حدود 300 نفر است. سوم، دولت ایران هیچگاه آنها را به عنوان اقلیت شناسایی نکرده است. اما این دلایل، طبق رهیافت های جدید حقوق بین الملل، اقلیت بودن آنها را نمیتواند انکار کند. کمیتهی حقوق بشر، شهروند بودن را از شرایط برخورداری حقوق اقلیت ها نمیداند و برخی از دولتها مانند سوئد و فنلاند که تحت تأثیر این جریان، شرط تابعیت را در تعریف اقلیت ها لازم ندانسته از سوی این کمیته مورد تشویق قرار گرفتهاند. امروزه ایجاد تمایز و تفکیک میان شهروند و بیگانه از لحاظ برخورداری از حقوق بشر چندان مقبول نیست.
وضعیت سیکهای ایران قابل مقایسه با سیکهای افغانستان است. در افغانستان حدود سه هزار نفر سیک وجود دارد که دارای منشاء واحدی با سیکهای مقیم ایران هستند. اما سیکهای افغانستان به صورت رسمی از طرف دولت افغانستان مورد شناسایی قرار گرفتهاند و در قانون اساسی دارای یک نماینده در پارلمان هستند. در پیش نویس قانون انتخابات افغانستان که چندی قبل از سوی هر دو اتاق مجلس شورای ملی افغانستان تصویب و از سوی رئیس جمهوری امضا شد، برای هندوها و سیکهای افغانستان یک کرسی در نظر گرفته شده بود. اما مجلس نمایندگان این ماده را حذف کرد. در نتیجهی آن اعتراضات گستردهای شد و از این اقدام مجلس به شدت انتقاد شد. شورای مرکزی هندو و سیکهای افغانستان و نمایندگان نهادهای مدنی خواستار اختصاص یک کرسی در مجلس شورای ملی برای این اقلیتها شدند. رئیس جمهور افغانستان که اخیراً با آنها دیدار کرده بود، قول داد که به درخواست های آنها رسیدگی کند و مشکلات آنها را در شورای وزیران مطرح کند. نهایتاً آنها موفق شدند و شورای وزیران کرسی اختصاصی این اقلیت را احیاء کرد.
در مورد اقلیت بودن سیکهای ایران، از نقطه نظر عنصر عددی با در نظر گرفتن معیارهای عینی و ذهنی هیچ دلیل منطقی وجود ندارد که آنها را به عنوان یک گروه اقلیت نشناسیم. سیکهای ایران، یک جامعهای مجزا با زبان، دین، قومیت و فرهنگی متفاوت هستند. آنها دارای حس همبستگی مشترک و متحدی هستند که به شدت خواهان حفظ هویت فرهنگی و دینی خودشان هستند. در مورد شناسایی رسمی دولت هم بایستی گفت که هر چند شناسایی رسمی دولت محل سکونت گروههای اقلیت در برخورداری آن گروه از حمایت های حقوقی در سطح ملی و بین المللی تأثیری غیر قابل انکار دارد اما وجود گروه اقلیت، یک واقعیت عینی است و خودداری از شناسایی گروه اقلیت به موجودیت عینی آن خدشه ای وارد نخواهد ساخت و همانگونه که «ابسجورن اید» رئیس گروه کاری حقوق اقلیت ها گفته است: «موضوع تعریف و وجود اقلیت ها با عنایت به حقایق عینی و ذهنی صورت می گیرد که مستقل از موضوع شناسایی اقلیتهاست».
با وجود آنکه دولت ایران، سیکها را به عنوان اقلیت مورد شناسایی قرار نداده است، بسیاری از آزادی ها را که اقلیت ها از آن برخوردارند، برای آنها تضمین کرده است. سیک های ایران با وجود ناچیز بودن جمعیتشان، دارای معبد، انجمن و مدسه های ویژهی خودشان هستند. آنها از آزادی مذهبی برخوردارند؛ دارای دو معبد جداگانه در زاهدان و تهران می باشند و مراسم و مناسک مذهبی خودشان را در آنجا آزادانه به جای می آورند و اجازه دارند که مردگان را طبق آیین خودشان بسوزانند. آنها هیچگاه مورد تعرض حاکمیت نیز قرار نگرفتهاند و آنها در مقابل هیچ اعتراضی نسبت به رفتار دولت نداشتهاند و از وضعیت خودشان راضی هستند. البته طبیعی است که به خاطر مهاجر بودن، کم جمعیت بودن، نداشتن دین رسمی کشور و با فرهنگ و زبان و سنت های متفاوت و غیر ایرانی، حقوقی کمتر از دیگران برخوردار گردند. چیزی که خودشان هم ادعای بیشتر از آن ندارند.
حقوق و آزادی های بنیادین بشری
حقوق و آزادی های بشری از جمله حقوقی هستند که به هر شخصی به صرف انسان بودن و صرفنظر از خودی یا بیگانه بودن تعلق میگیرد. امروزه ایجاد تمایز و تفکیک میان شهروند و بیگانه از لحاظ برخورداری از حقوق بشر چندان مقبول نیست. "اعلامیه حقوق بشر افرادی که تابعیت کشور محل سکونتشان را ندارند" در سال 1985 در مجمع عمومی سازمان ملل تصویب شد که به برخورداری بیگانگان از حقوق بشر و آزادی های بنیادین می پردازد. اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق حقوق مدنی و سیاسی، تبعیض به لحاظ تابعیت را بین شهروندان و بیگانگان و حتی افراد بدون تابعیت را مردود میشمارند. در ماده 2 میثاق آمده است: «دولتهای طرف این میثاق متعهد می شوند که حقوق شناخته شده در این میثاق را در باره کلیه افراد مقیم در قلمرو و تابع حاکمیتشان بدون هیچ گونه تمایزی از قبیل نژاد، رنگ، جنس، زبان، مذهب، عقیده سیاسی یا عقیده دیگر، اصل و منشاء ملی یا اجتماعی، ثروت، نسب یا سایر وضعیتها محترم شمرده و تضمین بکنند».
اصولاً بیگانگان همانند شهروندان یک دولت از حقوق و آزادی های بنیادین که در حقوق اساسی مطرح میشود، برخوردار میشوند؛ حقوقی مانند حیات، حق حمایت از جان و مال، حق احترام مسکن، آزادی عقیده، آزادی وجدان و غیره. در نتیجه سیکهای ایران به مانند پیروان همهی ادیان در همه جای این کرهی خاکی مشمول مادهی هجده اعلامیه جهانی حقوق بشر هستند که بیان می دارد: «هر کس حق دارد که از آزادی فکر، وجدان و مذهب بهره مند شود. این حق متضمن آزادی تغییر مذهب یا عقیده و نیز متضمن آزادی اظهار عقیده و ایمان میباشد و همچنین شامل تعلیمات مذهبی و اجرای مراسم دینی است. هر کس میتواند از این حقوق منفرداً یا اجتماعاً و به طور خصوصی یا عمومی برخوردار شود».
البته آزادی ابراز مذهب یا عقیده را نمیتوان تابع محدودیت هایی نمود مگر آنچه منحصرا بموجب قانون پیش بینی شده و برای حمایت از امنیت، نظم، سلامت یا اخلاق عمومی یا حقوق و آزادیهای اساسی دیگران ضرورت داشته باشد.
سخن پایانی
سیکها با گذشت یک قرن از حضورشان، می توان گفت که سکونت تاریخی در ایران دارند و با هویت ویژه ی خودشان جزئی از ساختار پلورالیسم فرهنگی کشور را تشکیل می دهند. در شهرهای زاهدان و تهران دارای اجتماعات منظم فرهنگی و دینی مخصوص خودشان هستند. با وجود آنکه آنها گروه اندکی هستند ولی همبستگی و اتحاد شدیدی بین خودشان دارند. آنها دارای انجمن، معبد و مدرسه هستند. معبد نقش کلیدی در همگرایی و حفظ هویت فرهنگی آنها داشته است. سیکها تحت چتر حمایتی حقوق داخلی ایران و قواعد بین المللی حقوق بشر قرار دارند. با وجود آنکه از لحاظ تابعیت به دو گروه ایرانی و بیگانه تقسیم می شوند اما جمعاً یک گروه را تشکیل می دهند که طبق هنجارهای بین المللی یک گروه اقلیت محسوب می شوند. اگرچه در ایران سیکها به عنوان یک اقلیت مورد شناسایی قرار نگرفتهاند اما بسیاری از حقوق اقلیت ها از جمله آزادیهای مذهبی برخوردار هستند. آنها تا اکنون هیچ گونه اعتراضی نسبت به تضییع حقوق خودشان ابراز نداشتهاند و این نشان از رضایت آنها از وضعیت زندگی در ایران است.
(برگرفته از سپهر عدالت)